کد مطلب:3834 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1390

باب دوم : آداب فتوی و مفتی و مستفتی
مقدمه :

در این باب از مطالبی یاد می كنیم كه دارای ارزش و اهمیت زیادی است ؛ زیرا موضوع فتوی ، باب وسیع و گسترده ای است (كه مطالب فراوانی در زمینه آن وجود دارد). و لذا قبل از ورود در بحث مذكور، مقدمه زیر را می آوریم (تا اهمیت مسئله فتوی روشن گردد):

باید دانست مسئله (افتاء) یعنی صادر كردن حكم و فتوی ، از مسائل بسیار مهم و پرمخاطره و در عین حال دارای پاداش بزرگ و فضیلت فراوان ، و موقعیت شكوهمند و گرانقدری است ؛ زیرا مفتی و مجتهدی كه حكم و فتوی صادر می كند، وارث انبیاء و پیغمبران است ، و می خواهد به اداء یك تكلیفی كه واجب كفائی است قیام نماید؛ ولی در معرض خطاء و لغزش ، و مواجه با خطر می باشد؛ لذا گفته اند:

(( (المفتی موقع نائب من الله تعالی ) ))

كسیكه فتوی و حكم برای مردم صادر می كند توشیح گری است كه دارای مقام نیابت الهی می باشد.

لذا باید بنگرد كه چه می گوید، و باید در گفتار خود عمیقا دقت نماید. درباره فتوی و آداب آن و لزوم درنگ اندیشمندانه و احتیاط و پرهیز كردن در آن ، آیات و اخبار و آثاری وارد شده است كه بخش های جالب و گزیده هائی از آن ها را در زیر یاد می كنیم :

الف - آیات قرآنی راجع به صادر كردن حكم و فتوی :

خداوند متعال در قرآن كریم . (آیات متعددی ) را درباره فتوی یاد كرده است كه موضوع فتوی یا مسائل مربوط به آن در آن ها به چشم می خورد:

(( (یستفتونك ، قل الله یفتیكم ) )) (377)

ای پیامبر، مردم از تو استفتاء می كنند، بگو كه خدا به شما فتوی می دهد، و احكام را بیان می كند.

(( (و یستنبؤ نك احق هو، قل ای و ربی انه لحق ) )) (378)

از تو خبرگیری و سؤ ال می كنند، یعنی از تو استفتاء می نمایند كه آیا چنین موضوع ، یعنی عذاب و قیامت ، به حق است ؟ بگو آری ، سوگند به پروردگارم كه آن موضوع قطعا به حق می باشد.

(( (یوسف ایها الصدیق افتنا فی سبع بقرات سمان ...) )) (379)

یوسف ! ای انسان صدیق و راستین ، فتوی ده ، و برای ما درباره هفت گاو فربهی ... حكم صادر كن .

خداوند متعال به منظور تهدید افراد (فاقد شرائط فتوی )، در جهت صدور حكم و فتوی می فرماید:

(( (و لاتقولوا لما تصف السنتكم الكذب ، هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی الله الكذب ) )) (380)

برای آنچه زبانتان بدان گویا است ، دروغ را به وسیله آن جاری نسازید كه این چیز حلال و آن چیز حرام است ، تا مبادا بر خداوند متعال دروغ ببندید.

و یا می فرماید:

(( (و ان تقولوا علی الله ما لاتعلمون ) ))

و بر حذر باشید از اینكه درباره خداوند متعال ، چیزی را كه نمی دانید بگوئید.

یا می فرماید:

(( (قل اراءیتم ما انزل الله لكم من رزق فجعلتم منه حراما و حلالا قل الله اذن لكم ام علی الله تفترون ) )) (381)

از پیامبر، بگو گزارش كنید آن مقدار از رزق و روزی را كه خداوند متعال برای شما فروآورد، و شما برخی از آن ها را حرام و بعضی را حلال قرار دادید. آیا خداوند به شما چنین رخصت و اجازه ای داده است ، و یا بر او دروغ می بندید؟

ملاحظه كنید كه خداوند متعال با چه كیفیتی ، مستند و ماءخذ حكم و فتوی را به دو نوع تقسیم فرموده : (نوعی از آن به گونه ای است كه انسان در صدور فتوی و اظهار راءی و نظر درباره آن ها - از طرف خداوند - ماءذون و مجاز می باشد. و نوعی دیگر كه در اظهار نظر درباره آن ها مجاز نیست ). بنابراین اگر اذن الهی درباره راءی و نظری تحقق نیابد (و تو شخصا) راجع به آن ها اظهار نظر كنی و فتوی دهی ، بر خداوند متعال دروغ و افتراء می بندی .

بنگر به گفتار الهی كه به عنوان حكایت از رسول و فرستاده اش - كه در پیشگاه وی ، گرامی ترین خلق او است - چگونه سخن می گوید، آری می فرماید:

(( (و لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین ) )) (382)

اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله ) پاره ای از سخنان را نابجا به ما نسبت می داد، به دست خویش و نیروی خود از او برمی گرفتیم ، و سپس رگ گردن و قلب او را از هم می دریدیم .

با توجه به اینكه خداوند متعال ، عزیزترین خلق خود را این گونه ارعاب و تهدید می فرماید، انذار و تهدید او نسبت به دیگران چگونه خواهد بود آن گاه كه آنان در حضور خداوند و در برابر او سخنی را به دروغ و به نام او بر زبان می آورند؟

ب - احادیث مربوط به فتوی :

سخنان پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ):

(خداوند متعال ، علم و دانش را بدینگونه از مردم دریغ نمی كند كه آن را از دست مردم بگیرد؛ بلكه علم و دانش را - از طریق برگرفتن علماء و دانشمندان از میانشان - از دست آن ها می گیرد، (و آنان را بدینطریق از نیروهای انسانی حامل علم و دانش ، تهیدست و محروم می سازد) تا آنگاه كه در میان آن ها دانشمندانی را باقی نگذارد و سرانجام ، ناگزیر گردند افراد نادان و فاقد علم را به عنوان رؤ سا و سرپرستان خویش انتخاب نمایند، و آنان نیز بدون بصیرت و آگاهی های لازم فتوی دهند، و خود گمراه شوند و دیگران را نیز به گمراهی سوق دهند(383) ).

(اگر كسی فتوائی را اخذ كند كه فتوی دهنده بدون آگاهی لازم ، آنرا صادر كند گناه مستفتی در عهده كسی است كه به او فتوی داده است )(384) .

(آن كسی كه در میان شما از لحاظ فتوی و صادر كردن حكم ، دارای جراءت و جسارت فزون تری است ، (باید گفت ): همو نسبت به آتش جهنم ، دارای جسارت بیشتری می باشد)(385) .

(پرشكنجه ترین و معذب ترین مردم در روز قیامت ، عبارت از كسانی هستند كه ذیلا از آن ها یاد می شود:

1- كسی كه پیامبری را به قتل رسانده باشد.

2- كسی كه پیامبری ، او را به قتل رساند.

3- كسی كه بدون علم و آگاهی فتوی دهد و مردم را گمراه سازد.

4- كسی كه دست اندر كار مجسمه سازی و پیكره تراشی جانداران گردد(386) .

سخنان ائمه (علیهم السلام )

امیرالمؤ منین علی (علیه السلام ) فرمود: (دو فرد، مبغوض ترین خلق نزد خداوند متعال هستند:

1- فردی كه خداوند متعال ، او را به خود واگذاشته ، و مآلا از راه راست منحرف گشته و شیفته و مغرور راءی و گفتار بدعت آمیز شده ، و دم از نماز و روزه می زند. چنین فردی ، عامل و انگیزه ای برای فتنه و شیفتگی و فریب مردمی است كه شیفته او شدند، آری او راه هدایت و رشد پیشینیان را گم كرده است ، او عامل و موجب گمراهی پیروانش - چه در زمان حیات و چه پس از مرگ خود - می باشد، و بار گران اشتباهات و لغزشهای دیگران را به دوش می كشد.

2- كسی كه جهل و نادانی خویش را همچون قماش و كالائی در میان مردم ناآگاه و فاقد علم ، رواج می دهد، و اسیر و گرفتار تیرگیها و تاریكیهای فتنه و شیفتگی به دنیا است . و او را انسان نماها، عالم و دانشمند می نامند؛ در حالیكه چنین فردی هیچ روز كاملی را صرف علم و دانش نكرده است .

آنگاه كه بامدادان از بستر خواب برمی خیزد، خواسته ها و تمایلات او در مورد چیزهائی فزاینده است كه اندك آن از فزونی آن بهتر می باشد، (یعنی دنبال دنیا و یا معارف و معلومات كم ارزش است ). آنگاه كه از آب گندیده و لجنزار دنیا سیراب گشت ، و مطالب بی فائده ای را اندوخت ، و در میان مردم بر كرسی قضاء و داوری نشست تا به اصطلاح به حل و فصل مشكلات بپردازد و در صدد جبران لغزشهای دیگران برآید، اگر همو با مطالب پیچیده و مهمی مواجه گردد، اراجیفی را با استمداد از راءی و نظر شخصی ، می پردازد و سپس بر اساس آن ، حكم و فرمان قطعی صادر می كند.

پس بنابراین ، چنین فردی در امر شبهه بافی و لغزش پردازی و یاوه سرائی ، همچون عنكبوتی است كه تار و پودی (سست بنیاد در پیرامون خویش ) می تند و نمی داند كه آیا طریق صواب و راه حق را می پیماید و یا دچار اشتباه می باشد.

او نباید چنین تصور كند كه نسبت به آنچه درباره آنها حس پذیرش ندارد از علم و آگاهی برخوردار است . لذا چنین شخصی - جز معتقدات خویش - روش ‍ و شیوه ای را به رسمیت نمی شناسد.

اگر او را با چیزی قیاس كند و آنها را (با معیارهای سلیقه شخصی ) با هم بسنجد، (و نتیجه باطلی را از رهگذر آن به دست آورد)، در عین حال از اظهار راءی و نظر شخصی خود، هراسی ندارد و آنرا تكذیب نمی كند.

و چنانچه مطلبی از نظر او مبهم و تاریك باشد - به خاطر جهل و ناآگاهی نسبت به آن - در اخفاء و كتمان آن می كوشد تا به وی نگویند: نمی داند؛ و با وجود این ، اظهار نظر كرده و حكم و فتوی صادر می نماید.

او را باید كلید تمام تیرگیها و نادانیها دانست (كه ابواب جهل و بی اطلاعی را در برابر دیدگان جامعه می گشاید)، و سخت مرتكب اشتباه می گردد و در واری بی خبریها كوركورانه گام برمی دارد، و از آنچه كه بدان آگاهی ندارد پوزشخواهی نمی كند تا از دست و زبان مردم سالم بماند و بی نقص و عیب تلقی گردد.

او نمی تواند در علم و دانش ، قاطعیتی كسب كند تا بتواند بهره و نصیبی برای خویش فراهم آورد. روایات و منقولات را در هم می ریزد، و آن ها از هم متلاشی می سازد؛ آنچنانكه باد و طوفان ، گیاهان خشكیده و خس و خاشاك را از هم می پراكند.

میراث های به ناحق از دست رفته از او گریان ، و خونهای به ناحق ریخته از او نالان می باشند. بر طبق حكم و فتوای او ناموس حرام ، حلال تلقی می شود.

برای پاسخ به پرسش هائی كه به دست او می رسد احساس خلاء و تهیدستی می نماید. و بالاخره فاقد شایستگی ریاستی است كه خود مدعی آن می باشد و به ناحق مدعی علم به حق است )(387) .

زرارة بن اعین از امام باقر (علیه السلام ) روایت كرده است كه از آن حضرت پرسیدم حق خداوند متعال بر بندگانش چیست ؟ فرمود: (آنچه را كه می دانند بگویند و بر زبان آورند. و راجع به چیزی كه نمی دانند توقف و درنگ نموده و سخنی درباره آن به میان نیاورند)(388) .

از ابی عبیده حذاء است كه گفت از امام باقر (علیه السلام ) شنیدم كه می فرمود: (اگر كسی بدون علم و آگاهی كافی و در عین محرومیت از هدایت به حق ، به صدور فتوی برای مردم دست یازد، فرشتگان رحمت و فرشتگان عذاب ، او را لعنت كرده و بار سنگین كسانی كه به فتوای او عمل كردند بدو می پیوندد)(389) (و این بار گران گناه آنها در روز قیامت بر دوش او سنگینی خواهد كرد).

مفضل می گوید: ابی عبدالله امام صادق (علیه السلام ) به من فرمود: (ترا از دو خصلت و دو خوی و دو شیوه كردار نهی می كنم ، دو شیوه ای كه مردم به علت دچار شدن به آندو، گرفتار هلاك و نابودی گشتند: 1- با شیوه ای باطل و نادرست دینداری كنی 2- ندانسته و نسنجیده به مردم فتوی دهی ). (اگر چنین نكنند، حق خداوند متعال را قطعا اداء كرده اند)(390) .

از ابن شبرمه (391) (فقیه عامی ) است كه می گوید: هر وقت حدیثی را - كه از جعفر بن محمد (علیه السلام ) شنیده بودم به یاد می آورم ، می خواهد قلبم از هم بشكافد آن حضرت فرمود: (پدرم از جدم و او از رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) روایت كرده است . (ابی شبرمه به دنبال این جمله چنین می گوید): سوگند به خداوند متعال كه پدرش بر جدش و جدش بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) دروغ نبسته است كه آن حضرت فرمود: هر كس به قیاسات (و معیارهای شخصی و ملاكهای خود، شناسائی كرده ) عمل كند، خود را دچار نابودی ساخته و دیگران را به نابودی می كشاند، و آنكه ندانسته ، با اینكه احكام ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه را شناسائی نكرده است به صدور فتوی دست یازد موجبات هلاك و نابودی خود و دیگران را فراهم می آورد(392) .

ج - گفتار بزرگان دین درباره حساس بودن مسئله صدور فتوی :

یكی از تابعین می گفت : (من محضر صد و بیست نفر از انصار را درك كردم كه همگی آنها از اصحاب و یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) بوده اند، اگر یكی از آنان از دیگری درباره مساءله ای پرسش می كرد، این یكی به آندیگری و آن دیگری به شخصی دیگر، پاسخ به این پرسش را ارجاع می داد تا آنگاه كه اداء پاسخ به همان فرد اول بازمی گشت ).

و همو اضافه می كند: من در همین مسجد، محضر صد و بیست نفر از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله ) را درك نمودم ، هیچیك از آنها حدیثی را بازگو نمی كرد مگر آنكه علاقه مند بود برادر دینی او به جای او سخن گوید. و هیچكسی نیز راجع به فتوائی مورد پرسش قرار نمی گرفت مگر آنكه می خواست برادر ایمانی او آن فتوی را بیان كند).

براء می گوید: (من سیصد نفر از یاران پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله ) را كه در جنگ بدر شركت كرده بودند دیدم ، همه آنها به گونه ای بسر میبردند كه مایل بودند یار و رفیقشان بجای آنها فتوی صادر كند).

ابن عباس می گفت : (اگر كسی در هر مساءله ای (بدون مطالعه ) اظهار نظر كند، و به مردم فتوی دهد، دیوانه ای بیش نیست ).

یكی از پیشینیان می گفت : (عالم و دانشمند دینی ، فضائی خالی ، میان خدا و خلق او را جبران نموده و واسطه میان آنها است ، لذا باید او بنگرد با چه كیفیتی در میان آنها وارد می شود و این خلاء را جبران می كند).

یكی از بزرگان به یكی از اصحاب فتوی می گفت : (چنان می بینم كه به مردم فتوی می دهی . آنگاه كه شخصی نزد تو می آید و درباره مساءله ای از تو سؤ ال می كند اهتمام و كوشش تو نباید در این جهت محدود و مصروف گردد كه او را صرفا از آن حالتی كه دچار آنست رهائی بخشی و باری به هر جهت به او پاسخ گوئی ؛ بلكه باید سعی و همت تو در آن جهت صرف گردد كه خویشتن را نیز - از آنچه راجع به آن از تو سؤ ال شده است - نجات داده (و پاسخ نادرست را در اختیار او قرار ندهی ).

عطاء بن سائب تابعی گفته است : (من گروهی از بزرگان دین را چنین یافته بودم كه اگر از آنها راجع به موضوعی سؤ ال می كردند اندامشان به لرزه می افتاد).

در طی حدیثی (مرفوع ) از ثوبان نقل شده كه (پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله ) فرمود): (در آینده از میان جمع امت و پیروان من ، گروههائی به وجود خواهند آمد كه فقهای آن ها به مسائل پیچیده و مشكلی دست می یازند (یعنی آن ها را ناآگاهانه میان خود مطرح می سازند و بدآنها پاسخ می گویند. بدانید كه ) آنان بدترین امت من می باشند).

از (عبدالله ) بن مسعود است كه می گفت : (ممكن است كسی بگوید: خداوند چنین دستور داده است ؛ ولی خدا به او می گوید: (دروغ می گوئی ).

از یحیی بن سعید(393) نقل شده است كه می گفت (سعید بن مسیب هرگز فتوائی صادر نمی كرد مگر آنكه می گفت : بار خدایا مرا از لغزش ، سالم نگهدار و مرا حفظ كن . و دیگران را نیز (از گزند لغزش و نادرستی راءی و نظرم ) حفظ فرما).

از مالك بن انس درباره چهل و هشت مساءله سؤ ال شد، در پاسخ به آنها گفته بود: جواب و پاسخ سی و دو مساءله را نمی دانم . و در روایت دیگری آمده است كه از او راجع به پنجاه مساءله سؤ ال شد؛ ولی درباره هیچیك از آنها پاسخ نگفت ، و چنین اظهار كرد: هر كه می خواهد درباره مساءله ای ، پاسخی ایراد كند شایسته است پیش از ایراد جواب ، خویشتن را بر بهشت و دوزخ عرضه كرده و كیفیت رهائی خود را از دوزخ در نظر گیرد، و سپس به آن مساءله پاسخ گوید).

روزی از همان مالك بن انس درباره مساءله ای سؤ ال كردند؛ ولی او در پاسخ گفت نمی دانم . به وی گفتند: مساءله سبك و ساده و آسانی است (چرا به آن پاسخ نمی دهی ؟) انس خشمگین شد و گفت : در محدوده و حوزه علم و دانش دینی ، هیچ مساءله ساده و آسانی وجود ندارد؛ مگر گفتار خداوند به گوش تو نرسیده است كه فرمود:

(( انا سنلقی علیك قولا ثقیلا) )) (394)

ما گفتار گران و سنگینی را بر تو القاء خواهیم كرد.

بنابراین ، علم و دانش دینی اصولا سنگین ، و تمام قسمت آن مشكل و دشوار می باشد.

وقتی از قاسم بن محمد بن ابی بكر - كه یكی از فقهاء مدینه ، و دانش و فقاهت او مورد اتفاق همه مسلمین بوده است - درباره مطلبی سؤ ال كردند، وی گفت : جواب صحیح این مساءله را نمی دانم . سائل گفت : من بدین منظور به سوی تو شتافتم كه چون غیر از تو شخص دیگری را به شایستگی نمی شناختم قاسم گفت : به طول لحیه و بلندی محاسن من و كثرت مردم در پیرامون من ننگر. سوگند به خداوند متعال ، من پاسخ درست پرسش تو را نمی دانم . در این اثناء یكی از بزرگان و افراد سالمند - كه در كنار او نشسته بود - به او گفت : برادرزاده ! جواب مساءله را برای او بیان كن و او را از خویشتن مران ، سوگند به خداوند در هر مجلسی كه ترا در جمع دیگران مشاهده كردم ، كسی را كه فاضلتر و دانشورتر و باادراك تر از تو باشد تاكنون ندیده ام . قاسم گفت : به خدا قسم اگر زبانم را از بیخ و بن بركنند برای من محبوب تر از آن است كه درباره چیزی سخن بگویم كه بدان علم و آگاهی ندارم .

درباره حسن بن محمد بن شرف شاه استرابادی ، چنین آورده اند كه روزی زنی بر او وارد شد و راجع به مسائل مشكل و پیچیده مربوط به حیض و عادت زنانه ، سؤ الاتی مطرح ساخت ؛ ولی او نتوانست پاسخ آنها را بیان كند. آن زن به حسن گفت : پته های عمامه و شمله دستار تو، به میان و كمرت رسیده است لیكن از ایراد پاسخ به سؤ ال یك زن ، عاجز هستی ؟! حسن به او گفت : ای خاله ، اگر من پاسخ هرگونه مسائلی را - كه از من می پرسند - می دانستم شمله دستارم من به شاخ گاو می رسید (و قعر زمین را نیز درمی نوردیده و به ژرفنای آن راه می یافت ).

اقوال و سخن بزرگان دین درباره اهمیت و حساسیت مساءله فتوی و سهمگین بودن اظهار راءی و نظر درباره احكام دینی ، بی اندازه زیاد و فراوان است ، و ما به همین مقدار در این موضوع اكتفاء كرده ، و درباره انواعی كه باب مربوط به (فتوی ) بدآنها تقسیم می گردد، بحث خود را آغاز كرده و ادامه می دهیم .

نوع اول : شرائط و اموری كه باید هر مفتی واجد آنها باشد

باید دانست كه لازم است مفتی ، مسلمان و مكلف و فقیه و عادل باشد. شرائط فقاهت آنگاه در مفتی فراهم می آید كه او برای شناخت احكام - از طریق استنباط آنها از ادله تفصیلی آن ها یعنی كتاب و سنت و اجماع و ادله عقل و ادله دیگری كه در جای خود مورد بحث و تحقیق قرار گرفته اند - به پا خیزد و درست و استوار قیام نماید.

شناخت احكام شرعی - با چنین شرائط - در صورتی بهم می رسد و كامل می گردد كه مسائل و مطالب زیربنائی آن از قبیل : اثبات صانع و صفات او شناخته شود، شناختی كه حصول ایمان انسان بر آن متوقف است . (باید پیش از دست اندر كار شدن استنباط احكام شرعی )، مسائل مربوط به نبوت ، امامت ، معاد - كه از مسائل كلامی است - شناسائی شود؛ چنانكه مفتی باید قبلا علوم زیربنائی شناخت ادله ، از قبیل : صرف ، نحو، لغت - در محدوده علم عربیت - و شرائط حد و برهان در علم منطق ، و نیز اصول فقه و حقایق مربوط به احكام شرعی از رهگذر آیات قرآنی ، و احادیث مربوط به احكام شرعی ، و علوم حدیث - چه از لحاظ متن و چه از لحاظ سند - را تحصیل كند، ولو آنكه این تحصیل از راه وجود اصل صحیحی انجام گیرد، اصلی كه مفتی بتواند به هنگام نیاز، بدان مراجعه نماید.

مفتی باید موارد اختلاف و اتفاق علماء و فقهاء را در مسائل شرعی بشناسد، یعنی باید بداند مساءله ای كه درباره آن فتوی می دهد راءی و نظر او در آن مساءله ، مخالف اجماع علماء نیست ؛ بلكه باید بداند كه راءی او با راءی و نظر عده ای از فقهاء پیشین موافقت دارد، و یا راءی او به ظن قوی درباره مساءله ایست كه فقهاء پیشین درباره آن سخنی به میان نیاورده اند؛ و آن مساءله از مستحدثات بوده كه در عصر او و یا عصری نزدیك به زمان او پدید آمده است .

و نیز باید مفتی دارای ملكه نفسانی و قوه و نیروئی قدسی و ملكوتی باشد كه بتواند فروع و جزئیات احكام را از اصول و كلیات آن بدست آورده و هر قضیه ای را به ادله مناسب آن ارجاع دهد.

مطالب فوق ، مجموعه شرائط و اموری است كه درباره (مفتی مطلق ) و مستقل در فتوی ، معتبر و لازم می باشد (تا بتواند در مورد تمام احكام فرعی و ابواب مختلف فقهی اظهار نظر نموده و مستقلا فتوی صادر كند). ما این شرائط را بطور فشرده مطرح ساختیم ، شرائطی كه در علم (اصول فقه ) به گونه ای مفصلتر، شرح و گزارش شده است .

اگر شرائط و اوصاف مذكور در فردی فراهم آید بر او واجب است كه در مورد هر مساءله فقهی و احكام فرعی مورد نیاز خود، و یا هر مسئله ای كه از او سؤ ال می شود تمام وسع و طاقت و كوشش خود را بكار گیرد تا به توضیح و بررسی آن مساءله از طریق ادله تفصیلی آن بپردازد. بر او جائز نیست - چه در صدور فتوی برای دیگران و یا برای خویشتن - از مفتی و مجتهد دیگر تقلید كند، البته این حكم در صورتی است كه دارای فرصت كافی برای انجام عمل مربوط به مساءله باشد تا بتواند در ظرف آن فرصت ، حكم آن مساءله را استنباط نماید، به گونه ای كه اشتغال به استنباط حكم مساءله با انجام تكلیف شرعی او اصطكاكی پیدا نكند. اما در صورت ضیق مجال و فرصت ، تقلید از مجتهد حی و زنده در آن مساءله جایز می باشد؛ ولی درباره تقلید از مجتهد میت ، دو نظریه وجود دارد: (عده ای جایز دانسته و عده ای دیگر تقلید از مجتهد میت را مطلقا جائز نمی دانند)؛ بلكه آنرا بطور كلی منع كرده اند.

نوع دوم : احكام و آداب مفتی

(این احكام و آداب ضمن پنج مساءله گزارش می شود):

1- تحصیل زمینه های افتاء و اجتهاد، واجب كفائی است

فتوی دادن یكی از واجبات كفائی است ، و همچنین تحصیل و فراگرفتن مقدمات و زمینه های وصول به مقام افتاء و اجتهاد از واجبات كفائی به شمار می آید.

اگر شخصی - كه مفتی و مجتهد است - درباره حكم مساءله ای ، مورد پرسش قرار گیرد و فرد دیگری جز او برای ایراد پاسخ به آن مسئله وجود نداشته باشد، بر او لازم است كه شخصا پاسخ آنرا بگوید. و اگر غیر از او فرد دیگری - كه بتواند پاسخ مساءله را بیان كند - وجود داشته و در دسترس باشد، پاسخ دادن به آن مسئله به عنوان واجب كفائی بر هر دو لازم است . و در صورتیكه جز یك فرد - برای پاسخ به مسئله - در دسترس نباشد و رفتن به حضور فرد دیگر، مستلزم مشقت و دشواری نباشد، در اینكه آیا لازم و واجب است كه مجتهد حاضر شخصا جواب مسئله را ایراد كند، دو وجه ذكر كرده اند: (عده ای می گویند: ایراد پاسخ بر مجتهد حاضر، واجب است . و عده ای را عقیده بر آن است كه پاسخ به سؤ ال ، بر هر دو مجتهد واجب می باشد).

اگر در محیط زندگی مردم ، شخصی كه بتواند فتوی دهد موجود و در دسترس نباشد بر هر فرد مكلفی - كه در آن محیط زندگی می كند - واجب است حتی الامكان به عنوان واجب كفائی ، شرایط و زمینه های وصول به مقام اجتهاد و صدور فتوی را تحصیل كند. و اگر همه افراد این محیط در اقدام به تحصیل مقدمات اجتهاد، اخلال و كوتاهی كنند تمام آنها از نظر ارتكاب فسق و گناه سهیم بوده و با هم برابرند. حتی اگر عده ای از مردم ، سرگرم تحصیل مقدمات وصول به مرتبه اجتهاد گردند این تكلیف از عهده دیگران ساقط نمی شود؛ بلكه آنگاه این تكلیف از عهده آنها خارج می شود كه فردی در آن محیط به مقام افتاء و اجتهاد نائل شود (و بتواند پاسخگوی همه مسائل مردم باشد)؛ چون این احتمال وجود دارد كه افراد - به علت فوت و یا موانع دیگر - نتوانند به درجه اجتهاد برسند.

برای اینكه مردم مطمئن گردند كه تكلیف تحصیل مقدمات اجتهاد از عهده آنها ساقط شده است ، صرف گمان به وصول فردی به درجه اجتهاد، كافی نیست ، اگرچه ما قائل شویم كه در قیام به واجب كفائی می توان به ظن و گمان اكتفاء نمود.

2- اعتدال مزاجی و روانی مفتی در حین فتوی دادن

نباید مفتی به هنگامی كه گرفتار تغییر و دگرگونی حالات اخلاقی است و نیز در حال دل مشغولی و وجود موانع دقت و تاءمل كامل ، فتوی صادر كند. این حالات عبارتند از: خشم ، گرسنگی ، تشنگی ، اندوه ، شادی مفرط، چرت و خواب آلودگی ، ملال خاطر، بیماری اضطراب انگیز، گرمای فوق العاده و بیتاب كننده ، سرمای رنج آور، محصور بودن از لحاظ پیشاب و پساب و امثال آنها (كه موجب تفرق حواس و تشتت خاطر و عدم تمركز فكر انسان می گردند).

البته ضرورت اعتدال حالت روحی و مزاجی مفتی در حین فتوی ، در صورتی است كه ضرورت صدور فتوی از لحاظ وقت و فرصت (واجب مضیق ) یعنی واجب كوتاه مدت نباشد.

اگر مفتی و مجتهد با وجود دگرگونی حالت روحی و مزاجی با اطمینان به اینكه وجود این حالت ، مانع از وصول به حق و صواب نمی گردد و تمركز فكر او را از میان نمی برد، فتوی دهد - با اینكه فتوی دادن همزمان با دگرگونی حالات مزاجی و روانی كراهت دارد - صدور فتوی جائز خواهد بود. علت كراهت فتوی دادن در چنین حالات ، این است كه ممكن است مفتی احیانا به علت نامساعد و نامعتدل بودن روح و مزاجش دچار لغزش و اشتباه گردد.

3- وظیفه مفتی و مستفتی به هنگام تغییر راءی مفتی

اگر مجتهد پس از آنكه فتوائی را صادر كرد، راءی و نظر او را تغییر كند، و مقلد به وسیله یكی از استفتاءكنندگان و یا افراد دیگر از این تغییر نظر آگاه گردند باید طبق راءی دوم و نظریه جدید مفتی عمل كند. اگر مقلد و مستفتی بر طبق نظریه اول عمل نكرده باشد نمی تواند (پس از اطلاع از نظریه جدید او)، عمل خود را مطابق نظر و راءی اول برگزار نماید. و اگر قبل از اطلاع از تغییر راءی مفتی ، قبلا طبق نظریه اول عمل كرده باشد، این عمل او نقض نمی شود و اشكالی ندارد.

اگر مقلد و مستفتی از رجوع و تغییر راءی مجتهد و مفتی همینگونه ناآگاه بماند به منزله آنست كه گویا مفتی از راءی و نظریه سابق خود را در رابطه با او برنگشته است .

باید مجتهد - قبل از عمل مقلد و مستفتی و پس از آن - تغییر راءی خود را اعلام نماید تا مقلد او عمل بعدی خود را مطابق نظریه جدید وی برگزار كند و از نظریه و فتوای اول - از لحاظ عمل - بازگشت نماید.

4- آیا در مورد حوادث مشابه و متعاقب ، لازم است در فتوی تجدید نظر شود؟

اگر مفتی و مجتهد در مورد واقعه ای فتوی دهد و سپس واقعه ای همانند آن اتفاق افتد، (برای صدور فتوی درباره واقعه جدید) - در صورتی كه متوجه و متذكر فتوای نخستین و ادله آن باشد - باید در مورد واقعه جدید و مشابه واقعه اول ، همان فتوی را بدون نیاز به تاءمل و نظر صادر كند. ولی اگر فتوای نخستین به خاطرش آید؛ لكن دلیل آن را به یاد نیاورد و یا علتی برای رجوع از فتوای نخستین پدید نیاید، در اینكه آیا می تواند طبق فتوای اول ، راءی دهد و یا لازم است تجدید نظر نموده و به اجتهاد بپردازد، دو نظریه وجود دارد.

مسئله تجدید تفحص و جستجو برای پیدا كردن آب بجای تیمم ، و یا كوشش مجدد برای یافتن سمت قبله ، و نیز حكمی كه قاضی بر اساس اجتهاد صادر می كند و سپس واقعه و مسئله ای همانند آن اتفاق می افتد، با مسئله مورد بحث ما از نظر حكم فرقی ندارد، (یعنی دو قول و نظریه در این زمینه ها وجود دارد كه بر طبق یكی از آنها می تواند به همان نظریه اول عمل كند، و بر طبق نظریه دیگر باید با اجتهاد مجدد، یعنی تجدید نظر در فتوای خویش عمل نماید).

5 - باید مفتی به طرز تعبیر مراجعان آشنا باشد

نباید مفتی در مورد مسائلی كه مربوط به الفاظ و تعبیرهای سوگندها و اقرارها و وصیت ها و امثال آنها است فتوی صادر كند مگر آنگاه كه خود از مردم همان شهر و ممكت بوده و به طرز سوگند و وصیت و اقرار و منظور آنان در استعمال تعابیر آشنا باشد تا بتواند هدف آنها را طی تعبیر آنان همانگونه كه آنها اراده كرده اند درك كند؛ لذا باید به این نكته اساسی توجه شود؛ زیرا این موضوع بسیار مهم و باارزش می باشد.

نوع سوم : در آداب فتوی و صادر كردن حكم

(مطالب مربوط به این نوع ، طی بیست و شش مسئله ، بیان می شود):

1- اختیار مفتی در ایراد پاسخ كتبی و شفاهی به استفتاآت

مفتی و مجتهد باید پاسخ مسئله را طوری بیان كند كه هرگونه اشكال و ابهام را از میان بردارد، و سپس می تواند به پاسخ شفاهی اكتفاء كند.

اگر زبان مفتی برای مستفتی قابل فهم نبود، (یعنی اگر مفتی و مستفتی دارای دو زبان متفاوتی باشند)، ترجمه دو فرد عادل در این مورد كافی است . بعضی از علماء معتقدند ترجمه یك شخص عادل كفایت می كند؛ زیرا فتوی دادن به منزله خبر است (و در مورد خبر، گفتار یك فرد عادل دارای حجیت می باشد).

مفتی می تواند (بجای پاسخ شفاهی ) جواب مسئله را بنویسد، اگرچه جواب كتبی می تواند متضمن خطری از لحاظ دستبرد و تحریف باشد. و لذا برخی از پیشینیان ، از پاسخ كتبی به استفتاآتی كه در نامه ها نوشته می شد سخت گریزان بوده اند؛ چون در اینگونه استفتاآت از لحاظ پاسخ ، احتمالات مختلف از لحاظ پاسخ راه داشت ، به اینصورت كه در سخن سائل و مستفتی هر قسمتی از آن دارای مزایا و خصوصیات ویژه ای از نظر پاسخ بوده است ، چه بسیار اتفاق افتاده كه ما با استفتاآتی كتبی مواجه شدیم كه مقصود و تعبیر گوینده و نویسنده آنها با آنچه كه در استفتاء وجود داشت ، متفاوت بود، تازه پس از چندی به گفتار او توجه كرده و چیز دیگری را درك می كردیم ؛ در حالیكه قبلا در پاسخ آنها را نوشته بودیم ، لذا آن نامه را پاره كرده و آنرا از بین می بردیم .

2- بیان مفتی باید صحیح و قابل فهم توده مردم باشد

باید طرز بیان و تعبیر مفتی ، واضح و روشن و در عین حال درست و صحیح باشد كه هم توده مردم آنرا بتوانند درك كنند و هم خواص و اهل سخن و علماء، عبارات او را ركیك و سبك تلقی ننمایند. بنابراین باید مفتی از اضطراب و ركاكت تعبیر و تركیبات غریب و ناماءنوس و یا عبارت پردازیهای ضعیف و سست و لغات مشكل و پیچیده و امثال آنها در پاسخ به استفتاآت احتراز جوید.

3- پاسخ اجمالی و یا تفصیلی به سؤ الات استفتاءكنندگان

اگر مسئله مورد سؤ ال دارای شعب مختلف بود و به تفصیل و شرح و بیان نیاز داشت ، مفتی نمی تواند به پاسخ مطلق و كلی و اجمالی آن اكتفاء كند؛ زیرا چنین پاسخی خطاء است ، یعنی نمی تواند خالی از لغزش و اشتباه باشد. مفتی می تواند از مستفتی - در صورتیكه در حضور او باشد - بخواهد كه پرسش او را به تفصیل بیان كند، و یا اگر سؤ ال به صورت كتبی بود از او بخواهد كه با شرح و تفصیل بیشتری سؤ ال خود را دوباره در نامه دیگری بنویسد. و مفتی پس از آگاهی از موارد مفصل آن ، به ایراد پاسخ بپردازد. اگر سؤ ال و جواب بدین كیفیت انجام گیرد بهتر است ، و ضمنا مصون از اشتباه نیز خواهد بود.

البته مفتی می تواند جواب یكی از فروع و شاخه های سؤ ال را بگوید و یا بنویسد. و این كار در صورتی صحیح است كه مفتی بداند همان فرع برای سؤ ال كننده روی داده و پاسخ همین شاخه از پرسش را مطالبه می كند، و سپس باید یادآور گردد كه اگر منظور از سؤ ال شما چنین باشد؛ پاسخ آن همین است . و یا بگوید در صورتیكه هدف سؤ ال شما چنین باشد، پاسخ آن همانگونه است كه ذكر شد؛ و امثال آن .

و نیز مفتی می تواند به تمام شاخه ها و بخشهای مختلف سؤ ال ، پاسخ گوید و تمام بخشهای متعدد مسئله را یاد كند و سپس پاسخ آنها را بیان نماید. لكن این نوع پاسخگوئی از دیدگاه برخی از دانشمندان ، ناخوش آیند بوده و می گفتند این طرز پاسخگوئی همانند فراگرفتن فجور و انحراف است ، از آنجهت كه مردم از حكم سودمند و یا زیانبار مسئله آگاه می شوند (و گویا مفتی با اینگونه پاسخگوئی ، شاخه های مفید و مضر را به مردم تعلیم می دهد).

4- رعایت ترتیب در پاسخ به سؤ الات متعدد

اگر در نامه استفتاء، چند مسئله مطرح شده باشد بهتر است پاسخ آن ها به ترتیب پرسشها باشد. و اگر سائل و استفتاءكننده را متوجه پاسخهای مربوط سازد رعایت ترتیب پاسخ بر حسب ترتیب سؤ ال ، لازم نیست . و در چنین صورتی كه پاسخ به آنها پس و پیش می گردد (به عنوان (لف و نشر مشوش (395) ) تلقی می شود كه این ترتیب در برخی از آیات قرآن كریم به چشم می خورد از قبیل آیه ):

(( (یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فاما الذین اسودت وجوههم ...) ))

روزی كه چهره هائی ، سفید و چهره هائی سیاه می گردد. اما كسانی كه روسیاه شدند...

5 - سؤ ال و استفتاء نباید به خط مفتی باشد

عده ای از دانشمندان گفته اند: ادب و نزاكت اقتضاء می كند كه سؤ ال و پرسش به خط مفتی نباشد؛ ولی اگر املاء و یا تصحیح سؤ ال به وسیله مفتی انجام گیرد اشكالی ندارد.

6- هماهنگی پاسخ با پرسش سائل

مفتی نمی تواند پاسخ و پرسش مربوط به مسئله را به صورتی كه شخصا از واقعه استفاده و استنباط كرده است - در صورتیكه در خود نامه استفتاء به همان صورت طرح نشده باشد - بنویسد؛ بلكه باید بر اساس همان صورتی كه در نامه وجود دارد پاسخ آنرا بنگارد (و نظریه خود را در كیفیت طرح سؤ ال دخالت ندهد). اگر منظور مستفتی برخلاف آنچه در نامه آمده است باشد باید مفتی بنویسد: اگر مسئله اینطور باشد پاسخ آن چنین و چنان است .

علماء معتقدند كه اگر مفتی در نامه استفتاء علاوه بر پاسخ ، مطالب وابسته به مسئله و مورد نیاز سائل را اضافه كند كار مطلوب و عمل مستحبی را انجام می دهد، و این استحباب به خاطر حدیثی است كه می گوید: (( (هو الطهور ماؤ ه ، الحل میتته ) )) (396) :

7- رفق و مدارا با استفتاءكننده در تفهیم جواب مسئله

اگر استفتاءكننده (به عللی ) دچار نارسائی در بیان مسئله و درك پاسخ آن باشد باید مفتی با او رفق و مدارا نموده و با بردباری ، به فهم سؤ ال او موفق گردد و با همین شیوه پاسخ آن را نیز بدو تفهیم كند؛ زیرا ثواب و پاداش چنین رفق و مدارا - كه به منظور تفاهم با فرد ناتوانی انجام می گیرد - بسیار عظیم و پرارزش ‍ می باشد.

8 - ضرورت دقت مفتی در مطالعه نامه استفتاء

باید مفتی كلمه به كلمه نامه استفتاء را با دقت كافی مطالعه كند، و بخصوص پایان و منتهی الیه نامه را با عنایت فزونتری مورد توجه قرار دهد؛ زیرا جان و روح سؤ ال و اصل پرسش در پایان آن وجود دارد كه گاهی ممكن است تمام نامه به پایان آن مربوط باشد و مفتی احیانا نسبت به پایان آن از لحاظ دقت ، غفلت كند.

دانشمندی گفته است : شایسته است درنگ اندیشمندانه و دقت مفتی درباره یك مسئله ساده و آسان به همان گونه باشد كه درباره یك مسئله مشكل و پیچیده اعمال می گردد؛ و این موضوع به خاطر آنست كه وی به دقت و تاءمل عادت نموده و بدان خو گیرد.

9- اصلاح و جبران لغزشها و كمبودهای موجود در نامه استفتاء

اگر مفتی در نامه استفتاء با لغت و واژه مشتبه و مبهمی مواجه شد، باید از مستفتی راجع به آن و نیز نقطه گذاری ها و حركات و سكنات آن جویا گردد. و همچنین اگر مفتی در طی نامه به اشتباه و لغزشی در كلمه ای مواجه شد، و این اشتباه به گونه ای است كه در مفهوم كلمه ؛ تغییری ایجاد می كند باید مفتی به اصلاح آن بپردازد.

و اگر مفتی در نامه استفتاء محل نانوشته ای را در اثناء خطوط و سطور و یا پایان آن مشاهده نماید با خطی آن محل را پر كند و یا چیزی كه لازم است در آن جای خالی بنویسد و آن جای سفید را اشغال نماید؛ زیرا استفتاءكنندگان می خواهند گاهی مفتی را بیازارند (و به اصطلاح سوءاستفاده كنند)، به این معنی كه آن محل خالی و نانوشته را با عباراتی پر كنند كه اصل فتوی و یا سؤ ال را - بعد از نوشتن فتوی - دگرگون سازند، چنانچه می گویند اینگونه سوءاستفاده درباره برخی از بزرگان علم ، پیش آمده است .

10- مشورت با حاضران درباره محتوای نامه استفتاء

مستحب است مفتی ، نامه استفتاء را بر حاضرانی كه دارای اهلیت هستند بخواند، و با آنان درباره محتوای آن مشورت كرده و با رفق و مدارا و منصفانه راجع به آن مذاكره و مباحثه نماید، اگرچه حاضران از لحاظ علمی پائین تر از او و یا شاگردان او باشند؛ زیرا اگر وی در پاسخ به نامه های استفتاء، چنین شیوه ای را در پیش گیرد - علاوه بر اینكه در این مورد از پیشینیان اقتداء و پیروی كرده - این امید وجود دارد كه اگر احیانا نكاتی ، از نظر مفتی مخفی بماند به مدد مشورت و مذاكره با حاضران ، آن نكات ، روشن و پدیدار گردد؛ زیرا هر ذهن و فكری بهره ای از فیض الهی را دارا است .

ولی اگر در نامه استفتاء، مطالبی آمده باشد كه اظهار آن ناخوش و زشت باشد، و یا مستفتی ترجیح می دهد كه محتوای نامه او مكتوم بماند، یا اظهار و فاش ‍ ساختن مضمون نامه ، متضمن مفسده ای باشد نباید آنرا با حاضران در میان گذاشت .

11- باید پاسخ نامه استفتاء از لحاظ خط و نگارش ، واضح باشد

باید مفتی پاسخ نامه را با خط واضح و روشن و با قلمی متوسط - نه آنقدر ریز و مبهم و نه آنچنان درشت و خشك - بنگارد. و باید فاصله سطور را از لحاظ تنگی و گشادگی در حد معتدل و متوسطی تنظیم كند.

برخی معتقدند كه به عنوان یك امر مستحب ، قلم و طرز نگارش به گونه ای یكنواخت باشد كه كسی نتواند در آن دست برده و آنرا دگرگون سازد و نیز موجب اشتباه و اختلاط خط او با خط دیگری نشود.

12- باید در پاسخ نامه استفتاء تجدید نظر نمود

آنگاه كه مفتی ، پاسخ نامه استفتاء را نگاشت باید در آن تجدید نظر و دقت نماید؛ چون ممكن است احیانا نقص و اختلالی در پاسخ نامه به نظر رسد، و یا خود مفتی نسبت به پاسخ قسمتی از جوانب سؤ ال ، نقصی مشاهده كند.

بجا است كه مفتی قبل از نوشتن نام خود در پایان نامه و ممهور كردن آن و قبل از تكمیل پاسخ ، این تجدید نظر را در مورد پاسخ به عمل آورد.

13- محل نگارش پاسخ در نامه استفتاء

اگر مفتی با خط خود، پاسخ نامه را آغاز كند باید - بر طبق شیوه معمول قدیم و جدید - پاسخ را در ناحیه راست نامه بنویسد و بالای (( (بسم الله الرحمن الرحیم ) )) و امثال آن ، هیچ نوشته ای را قرار ندهد.

14- دعاء و نیایش بدرگاه خداوند متعال به هنگام افتاء و صادر كردن حكم

آنگاه كه مفتی می خواهد فتوائی صادر نماید باید استعاذه كند، و از شر شیطان مطرود از رحمت ، به خداوند متعال پناه برد و بگوید: (( اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ) )) و نام خداوند را با گفتن (( (بسم الله الرحمن الرحیم ) )) بر دل و زبان جاری سازد، و او را سپاس گفته ، و بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) و خاندان او (علیهم السلام ) درود فرستد و دعا كند و بگوید:

(( (رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی ) )) (397)

خدایا به من شرح صدر عنایت كن و كارم را آسان و هموار گردان و گره از زبانم بگشای تا سخن من قابل فهم بوده و آنرا دریابند و درك نمایند.

برخی از علماء و فقهاء به هنگام فتوی ، دعای زیر را می خواندند:

(( (لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم ، سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا (ففهمناها سلیمان و كلا آتینا حكما و علما)(398) اللهم صلی علی محمد و آله و صحبه و سائر النبیین و الصالحین ، اللهم وفقنی و اهدنی و سددنی ، و اجمع لی بین الصواب و الثواب و اعذنی من الخطاء و الحرمان ) ))

جز به وسیله خداوند والای بزرگ هیچ عامل و نیرو و قدرتی مؤ ثر نیست ، خدایا تو از هر عیب و نقصی مبری هستی ، و جز آنچه تو به ما آموختی هیچگونه آگاهی كامل برای ما وجود ندارد. (تو فرمودی ): كه ما به سلیمان چنان حقایقی را فهماندیم ، و حكمت و دانش را به همه پیامبران ارمغان دادیم . خدایا بر محمد (صلی الله علیه و آله ) و خاندان و یارانش ، و سایر انبیاء و نیكان درود فرست . خدایا مرا موفق گردان و به راه راست رهنمونم ساز، و مرا استوار نگاهدار. و راءی مرا با پیوندی از حق و درستی و پاداش اخروی فراهم آور، و از خطاء و لغزش و محرومیت از پاداش اخروی ، مرا در پناه خود قرار ده .

15- چه عباراتی را باید بر آغاز و پایان جواب نامه استفتاء افزود؟

مفتی باید در آغاز پاسخ نامه استفتاء، یكی از عبارات زیر را بنویسد: (الحمدلله ) (الله الموفق ) (حسبناالله ) (حسبی الله ) (الجواب ) (بالله التوفیق ) و امثال اینگونه تعبیرات (كه نمایانگر سرآغاز پاسخ می باشد).

بهتر اینست كه پاسخ را با سپاس الهی (الحمدلله ) آغاز كند، چون در این باره حدیثی به ما رسیده است كه هر كار مهم و اساسی را باید به نام خداوند متعال و سپاس او آغاز نمود(399) . شایسته است مفتی (علاوه بر نگارش (الحمدلله ) ) حمد و سپاس خداوند متعال را بر زبان جاری ساخته و سپس همان را روی نامه نیز بنویسد، و با تعبیر (الله اعلم ) و یا (بالله التوفیق )، جواب نامه را پایان برد. سپس بنویسد كه پاسخ را فلانی فرزند فلانی گفته و یا نوشته است ، (یعنی باید مفتی در پایان پاسخ ، نام خود را با تمام مشخصات بیاورد) و قبیله و شهر و یا صفات و خصوصیات و مشخصاتی را كه بدان منسوب می باشد در جواب استفتاء یادداشت كند.

16- فتوی را باید با مداد نوشت

بعضی از علماء گفته اند، مستحب است مفتی ، پاسخ نامه را با مداد(400) بنویسد نه با مركب تا از حك و حذف ، مصون باشد، برخلاف كتب علمی كه بهتر است با حبر و مركب مخصوص نگاهداشته شود؛ زیرا بنا بر این است كه كتب عملی ، پایدار بماند و مركب برای پایدار ماندن نوشته ها از هر نوع نوشت افزار دیگری مناسب تر است .

17- پاسخ نامه استفتاء باید در عین اختصار، روشن باشد

مفتی باید پاسخ استفتاء را مختصر و فشرده بنویسد آن هم به گونه ای كه عوام الناس و توده مردم بتوانند آنرا به راحتی و روشنی درك كنند. حتی بعضی از فقهاء در پاسخ استفتاء فقط می نوشتند: (جائز است ) یا (جائز نیست ) (واجب است ) یا (واجب نیست ) و یا می نوشتند: (آری ) یا (نه )، یعنی با اینگونه تعابیر كوتاه و روشن ، پاسخ استفتاء را برگزار می كردند.

18- حزم و احتیاط و عدم سراسیمگی در پاسخ به استفتاء

اگر از مفتی راجع به كسی سؤ ال كنند كه می گویند: (من از محمد بن عبدالله راستگوتر هستم ) و یا می گوید: (نماز، یك بازیچه و كار بیهوده ایست ) و یا امثال اینگونه سخنان را بر زبان آورد، سخنانی كه كفرآمیز می باشد و موجب بی اعتبار شدن خون و جان گوینده آن خواهد شد، نباید مفتی (در صدور فتوی ، دچار سراسیمگی و شتابزدگی گردد و) بگوید: خون چنین شخصی حلال است ، و یا قتل او واجب می باشد؛ بلكه او باید بگوید: اگر چنین مطلبی از راه اقرار و یا بینه ، یعنی گواهی دو شاهد عادل در مورد كسی ثابت و روشن گردد حكمی كه درباره او جاری خواهد شد بدینسان می باشد.

و یا اگر راجع به كسی سؤ ال كنند كه سخنی بر زبان آورده ، سخنی كه كفر او به علت چنین سخنی ، محتمل باشد باید مفتی در پاسخ بگوید: لازم است از گوینده این سخن سؤ ال كرد كه اگر با چنین هدفی این كلام را بر زبان جاری ساختی ، حكم و پاسخ آن چنین و چنان خواهد بود.

اگر از مفتی درباره قاتل و یا كسی كه چشم كسی را از جا در آورده و یا جنایات دیگری بر كسی وارد ساخته سؤ ال كنند باید احتیاط را از دست ندهد و شرائط قصاص را توضیح داده و مطالب مربوط به آن را یادآور گردد.

اگر از مفتی و مجتهد راجع به كسی كه مستوجب تازیانه خوردن است پرسش نمایند، وسیله و آلت تعزیر و تازیانه زدن را یادآور گردد و بگوید كه با چنین كیفیت و با این شمار باید تازیانه بخورد، و نباید تازیانه بیشتر و یا شدیدتری را بر او وارد ساخت .

19- یادآوری های لازم در مورد سؤ الات مربوط به ارث

اگر از مفتی راجع به میراث سؤ ال شود، معمولا (طبق عادت ) لازم نیست موضوع برده نبودن و یا شرط عدم كفر وارث و امثال آن ها را - كه از موانع ارث به شمار می روند - برای سائل و مستفتی توضیح دهد و این مطالب را قبلا شرط نماید؛ بلكه سؤ ال مطلق یك فرد مسلمان ، مبنی بر آنست كه در وارث و یا وراث ، موانع ارث وجود ندارد. برخلاف موردی كه راجع به ارث برادران و خواهران و عموها و فرزندان این طبقه از وراث ، سؤ الاتی مطرح می شود كه در چنین مواردی باید مفتی بپرسد آیا این برادرها و خواهرها و یا عموها، ابوینی هستند و یا پدری و یا مادری می باشند؟

اگر در ضمن نامه استفتاء مربوط به ارث ، از افرادی یاد شود كه مستحق ارث نمی باشند باید مفتی ، سقوط حق آنان از ارث را ضمن پاسخ تصریح كند و بنویسد: فلانی و فلانی از ارث بردن محرومند و هیچگونه استحقاقی ندارند.

اگر فردی در تحت شرائطی ، مستحق ارث باشد كه همان فرد در شرایط دیگر هیچگونه حقی را در ارث دارا نباشد، باید مفتی در پاسخ استفتاء بگوید: فلانی در چنین حالت و شرائطی ارث نمی برد. و امثال اینگونه سؤ الات و تذكراتی كه لازم است مفتی آن ها را به مستفتی یادآور گردد تا این تصور به وجود نیاید كه فلانی در هر حال و شرائطی مستحق ارث می باشد.

اگر از او راجع به ارث خواهران و برادران و یا ارث پسران و دختران سؤ ال كنند، نباید در پاسخ بگوید كه ارث در میان آنها طبق آیه (( (للذكر مثل حظ الانثیین ) )) تقسیم می شود؛ زیرا اینگونه یادآوریها برای توده مردم اشكالاتی تولید می كند، كه نمی توانند آنرا درك كنند؛ بلكه باید بگوید: تركه میت باید بر اساس چنین و چنان تقسیم گردد كه طبق آن ، پسر دو سهم و دختر یك سهم دارد.

اگر مفتی بگوید: بر اساس نص قرآن كریم تقسیم گردد: این پاسخ ، بلامانع می باشد؛ چون معنی این آیه و نص ، روشن است و ابهام كمتری در آن وجود دارد. اگرچه تذكر به صورت اول ، واضحتر است ، یعنی در اینصورت باید پاسخ مسئله را به تفصیل بیان كند.

مفتی باید قبل از هر چیز یادآور گردد كه تركه میت پس از اخراج اموالی كه لازم است قبل از تقسیم ارث ، اخراج شود، از قبیل وصیت و دین - در صورتی كه وصیت و دینی در میان باشد - تقسیم گردد (و به هر صورت باید نكته های مورد نیاز مستفتی را ضمن پاسخ یادآور شود).

20- باید پاسخ استفتاء، هوشمندانه نگارش شود تا مستفتی نتواند در آن دستكارینماید

باید مفتی پاسخ استفتاء را در ذیل همان نامه استفتاء بنویسد و بلافاصله بدان متصل سازد، هیچگونه فاصله و خلاء میان سؤ ال و جواب باقی نگذارد، تا مستفتی نتواند چیزی را كه موجب فساد و دگرگونی پاسخ او می گردد بر آن بیفزاید.

اگر محل نگارش پاسخ ، پیوسته به پرسش باشد جواب را روی همان موضع و محل بنویسد. و چنانچه موضع و محلی كه باید جواب را روی آن بنویسد دارای ظرفیت كافی نباشد نباید پاسخ را روی ورقه دیگری بنویسد؛ بلكه باید آنرا در پشت ورقه و یا در حاشیه آن بنگارد. آنگاه كه می خواهد پاسخ استفتاء را در ظهر و پشت نامه استفتاء، بنویسد باید از بالا شروع كند مگر در صورتی كه بخواهد پاسخ را در پائین نامه استفتاء، و به دنبال آن بلافاصله بنگارد، و مابقی پاسخ را به خاطر ضیق و عدم گنجایش محل ، در پائین پشت ورقه تكمیل سازد تا پاسخ او متصل به سؤ ال بوده و پیوستگی خود را حفظ كند.

21- عدم توسل به حیل شرعیه و لزوم راه گشایی در برابر مشكلات مستفتی

اگر مفتی متوجه شود كه پاسخ او برخلاف منظور مستفتی است و ضمنا راضی نیست كه پاسخ او به صورت كتبی روی نامه استفتاء نگارش یابد به پاسخ شفاهی اكتفاء كند.

مفتی باید از میل و گرایش به (حیل شرعیه ) چه در فتوای خود و چه در فتوای مخالف خویش - بر حذر باشد؛ زیرا توسل به حیل شرعیه از زشت ترین عیوب و شنیع ترین عوارض تباه گر است .

یكی از طرق و نشانه های تمایل به حیل شرعیه این است كه در جواب استفتاء، مطلبی را كه به نفع مستفتی است بنگارد، و از نگارش مطلبی كه به زیان او تمام می شود خودداری كند.

مفتی نباید در مسائل مربوط به دعوی و بینه ها و شهود، به مطالبی روی آورد كه موجب خلاصی و رهائی از مشكلات گردیده و راه مفری از آن مشكلات باشد. و نیز نباید به یكی از دو طرف دعوی ، طرقی را اظهار كند و بیاموزد كه به وسیله آن ، استدلال و حجیت طرف را خنثی كند؛ چون اینگونه تعلیم و راهنمائی ، موجب ضایع گشتن حق طرف می شود.

در صورتی كه مفتی احساس كند كه راهی به نفع مستفتی وجود دارد و از این رهگذر، ضرر و زیانی به حق كسی وارد نمی سازد باید او را به همان راه ارشاد كند، مثلا اگر كسی سوگند یاد كند هه هزینه همسرش را به مدت یكماه نپردازد (در صورتی كه سوگند او از نظر شرایط قسم ، قابل انعقاد باشد) لازم است مفتی راه گشای مشكل او بوده و به وی تعلیم دهد كه می تواند نفقه همسرش را از مهریه او بپردازد، و یا به او قرض دهد، و مایحتاج یكماهه او را به وی بفروشد و سپس ذمه او را از این قرض و یا از قیمت مایحتاج او بری سازد؛ چنانكه نقل شده است كه شخصی به یكی از علماء گفت : من سوگند یاد كردم كه در روز ماه رمضان با همسرم زناشوئی كنم و كفاره هم ندهم و ضمنا مرتكب گناهی هم نگردم . آن شخص عالم و دانشمند به او گفت با همسرت در ماه رمضان مسافرت كن (تا از این طریق - ضمن وفای به سوگند خود - مرتكب گناهی نگردی و كفاره روزه نیز بر تو واجب نشود).

22- موقع شناسی مفتی بهنگام فتوی

اگر مفتی صلاح ببیند كه به یك فرد عامی بگونه ای فتوی دهد كه تواءم با شدت و سختگیری باشد و خود مفتی به ظواهر امر و نیز به شدت لحن خود در جواب استفتاء، اعتقادی نداشته باشد؛ ولی از دیدگاه خویش برای تظاهر به شدت لحن و سختگیری خود، توجیه عاقلانه و مشروعی را در نظر گیرد، چنین روشی به منظور منع و تهدید - البته در موارد ضروری - جائز می باشد، مشروط بر آنكه مفسده ای بر آن مترتب نگردد؛ چنانكه می گویند شخصی از ابن عباس راجع به توبه قاتل سؤ ال كرد، ابن عباس در جواب او گفت : برای قاتل توبه ای وجود ندارد و توبه او پذیرفته نیست . سپس شخص دیگری همین پرسش را با او در میان گذاشت ، در جواب او گفت : من در چهره و چشم شخص اول ، تصمیم به قتل را می خواندم ، لذا با همان جواب ، او را از قتل بازداشتم . اما دومی كه با حالتی اسف بار و روحیه ای حاكی از بینوائی نزد من آمد و دستش به قتل آلوده بود نخواستم او را از رحمت خداوند متعال ، نومیدش سازم .

لكن مفتی باید در اینگونه پاسخهای مدبرانه خود، توریه نماید، یعنی وقتی كه می گوید: توبه قاتل پذیرفته نیست منظورش این باشد كه در صورت اصرار به قتل و گناه و تصمیم بر تكرار آن ، توبه او مورد قبول واقع نمی شود.

23- رعایت نوبت در پاسخ به استفتاآت

اگر نامه های متعددی به مفتی برسد، و استفتاآت متعددی نزد او انباشته گردد باید در ایراد پاسخ به آنها نوبت را رعایت نموده و نامه هائی را كه جلوتر رسیده در پاسخ مقدم دارد؛ چناكه قاضی به هنگام تعدد و هجوم و تراكم اصحاب دعوی باید همین امر را رعایت كند.

موضوع لزوم رعایت نوبت ، در مواردی است كه فتوی دادن ، در آن موارد، واجب باشد.

اگر ورود نامه های استفتاء و یا ورود اشخاص ، در یك زمان صورت گیرد، و یا سبقت نامه ها و یا اشخاص معلوم نباشد باید به قید قرعه ، نوبت پاسخ آنها را مشخص سازد.

برخی از علماء گفته اند باید در چنین موردی نوبت زن ها و مسافران را بر دیگران مقدم دانست ، البته مسافری كه وسائل مراجعت و سفر را طوری آماده ساخته كه اگر نوبت او به تاءخیر افتد، از رفقاء و همراهان خود عقب می ماند و زیانمند می گردد.

رعایت نوبت زن و یا مسافر آماده مراجعت و سفر، در صورتی لازم است كه مراجعان به مفتی ، آن اندازه زیاد نباشند كه اگر نوبت زن یا مسافر را مقدم بدارد دیگران به وضع محسوسی متضرر گردند. لذا در چنین شرائطی لازم است كه مفتی ، نوبت آنانرا بر حسب سابقه ورود آنها رعایت نماید، و یا در صورت تساوی در ورود، با قید قرعه ، نوبت پاسخ به آنان را تعیین كند. و نیز نباید نوبت هیچكسی را - جز برای پاسخ به یك استفتاء و سؤ ال - جلو اندازد.

24- كیفیت جبران و تدارك پاسخهای نادرست مفتیان دیگر در نامه استفتاء

اگر نامه استفتاء به نظر مفتی برسد و مشاهده كند كه خط و پاسخ مفتی دیگری - كه از اهل فتوی می باشد؛ ولی از لحاظ مقام علمی پائین تر از او است - در آن نامه آمده است ، و ملاحظه كند كه نوشته او موافق راءی و فتوایش می باشد باید زیر همان جواب بنویسد: (صحیح است ) و یا (جواب صحیح ، همین است ) و یا (جواب من نیز بدینسان می باشد) و یا (من قائل به همین راءی و فتوی هستم ) و امثال اینگونه عبارات (كه نمایانگر موافقت فتوای او با فتوای مذكور در نامه استفتاء است ). البته مفتی در همین مورد می تواند با عبارتی فشرده تر و زیباتر، موافقت خود را اعلام نماید.

اما اگر در نامه استفتاء، خط كسی را به عنوان فتوی و پاسخ به مسئله ای مشاهده كند كه پاسخ دهنده ، واجد اهلیت فتوی نیست ، نباید در كنار فتوای او فتوای خود را بنگارد؛ زیرا این كار به منزله تثبیت راءی و نظر نادرست و تاءیید راءی منكر تلقی می گردد. او می تواند این پاسخ نادرست را از میان ببرد و محو سازد، اگرچه صاحب نامه استفتاء به این كار راضی نباشد و اجازه چنین كاری به او ندهد. ولی مفتی حق ندارد نامه را نزد خود نگاه دارد مگر در صورتی كه صاحب نامه ، اجازه چنین كاری را به او بدهد.

مفتی می تواند در اینگونه موارد، مستفتی را نهی كرده و او را از عمل به فتوای چنین مفتی نااهلی بازدارد، و قبح و زشتی عملی را كه مرتكب شده و به نااهل مراجعه كرده است به وی تفهیم كند؛ اگرچه بر خود مستفتی لازم است كه درباره اهل فتوی و مراجعی كه واجد شایستگی صدور فتوی هستند بحث و كاوش ‍ و تحقیق نماید.

آنگاه كه مفتی در ذیل نامه استفتاء با نام كسی مواجه گردد كه او را نمی شناسد باید درباره او جویا شود كه چگونه شخصی است . اگر نتواند او را شناسائی كند از نگارش فتوای خود در كنار فتوای او خودداری نماید؛ به خاطر اینكه ممكن است نوشتن پاسخ در كنار فتوای این مفتی ناشناخته ، احیانا تاءیید نظریه و فتوای نادرستی باشد، یعنی فتوائی را كه یك فرد فاقد صلاحیت صادر كرده است تاءیید ضمنی كند. بهتر این است كه در چنین موردی از صاحب نامه استفتاء بخواهد تا او اجازه دهد نامه استفتاء را طبق فتوای خود، با نامه ای دیگر تعویض و تبدیل كند. و اگر صاحب نامه چنین اجازه ای ندهد باید پاسخ استفتاء را به صورت شفاهی برگزار كند.

اگر مفتی بیم آن داشته باشد كه در صورت رد و ضرب و زدودن فتوای كسی كه فاقد اهلیت فتوی است فتنه و آشوبی در مستفتی بهم رساند - ولو آنكه فتوای او صحیح باشد - می تواند از نوشتن و صدور فتوای خود در كنار فتوای او امتناع ورزد. اما چنانچه در فتوای او اشتباه و لغزشی وجود داشته باشد باید مفتی این موضوع را هشدار داده و به مستفتی متذكر گردد. لذا در این صورت اگر از اظهار فتوی و نظریه خود امتناع نماید و از هشدار دادن به اشتباه فتوای آن مفتی نااهل ، دریغ ورزد مرتكب حرام میشود. و بلكه بر او واجب است - در صورت امكان - آن فتوی را از میان ببرد و محو سازد و یا آنرا مطابق فتوای خود، - با نوشتن نامه ای دیگر - تعویض و ترمیم نماید، و نامه استفتاء و پاسخ نادرست آن شخص را با اجازه صاحب آن پاره كند.

اگر مفتی نتواند این نقیصه را به صورتهای مذكور جبران كند باید جواب درست را در كنار پاسخ نادرست بنویسد. و اگر نامه استفتاء با اجازه صاحب آن به مفتی اول اعاده گردد كاری درخور و پسندیده می باشد.

چنانچه مفتی در طی نامه استفتاء، جواب كسی را مشاهده كند كه دارای اهلیت فتوی است ؛ ولی نظریه ای برخلاف نظریه او در آن منعكس می باشد و ضمنا به اشتباه بودن نظریه و فتوای او یقین و اطمینان نداشته باشد باید به صرف نوشتن پاسخ خویش اكتفاء كرده و متعرض تخطئه و یا اعتراض به فتوای دیگری نشود.

25- كیفیت پاسخ به استفتاآت مبهم و مردد

اگر مفتی اصلا نتواند از روی نامه استفتاء، سؤ ال را كاملا درك كند و از آن سردرآورد، و صاحب نامه نیز در دسترس نباشد، برای حل این مشكل ، بعضی از علماء معتقدند كه باید به صاحب نامه بنویسد، و درخواست كند توضیح بیشتری درباره سؤ ال خود بنگارد تا پاسخ آنرا برای او بنویسد. و یا به او بنویسد: (من محتوای نامه شما را كاملا نفهمیدم ). چنانچه مفتی بخواهد به صاحب نامه متذكر گردد كه سؤ ال او مفهوم نیست و یا به شرح و توضیح بیشتری نیازمند است باید این نكته را در قسمتی از نامه بنگارد كه به خود نامه صدمه ای وارد نشود و آنرا مخدوش نسازد.

اگر مفتی از مضمون نامه ، صورت و كیفیت خاصی را درك كرد كه احتمال دیگری نیز در آن به نظر می رسد باید این موضوع را در آغاز پاسخ خود تصریح نماید و بنویسد: اگر سؤ ال بدینصورت است ، و یا بدینصورت عمل كرده باشد پاسخ آن چنین خواهد بود، و یا در نامه اضافه كند: (و اگر نه ، جواب به صورت دیگر و به فلان كیفیت می باشد).

26- ذكر دلیل فشرده فتوی و تاءكید و تشدید در پاسخ ، در موارد مناسب

بی مناسبت نیست كه مفتی ضمن پاسخ به استفتاء، دلیل مختصر و فشرده ای از آیه و روایتی را كه مستقیما مربوط به مسئله مورد سؤ ال می باشد ذكر كند. البته باید یادآور شد كه برخی از دانشمندان ، ذكر حجت و دلیل مسئله را در پاسخ استفتاء منع كرده اند تا میان فتوی و تاءلیف كتاب استدلالی فقهی ، امتیازی وجود داشته باشد.

گروهی از دانشمندان دیگر قائل به تفصیل شدند، به این معنی كه اگر مفتی برای فرد عامی ، فتوی صادر می كند نباید دلیل آنرا ذكر كند؛ ولی اگر به شخص ‍ فقیهی فتوی دهد دلیل آنرا متذكر گردد. بلكه گاهی مفتی در مورد برخی از وقایع و مسائل فقهی ناگزیر است سختگیری و مبالغه كند، و پس از پاسخ به سؤ ال بگوید: (این فتوی مطابق با اجماع مسلمین است ) یا (در این مسئله ، از نظر من مخالفتی از جانب هیچیك از علماء دیده نمی شود) یا (اگر كسی با این فتوی به مخالفت برخیزد با حكم واجب مسلم ، مخالفت كرده و از حق و صواب و یا اجماع روی گردان شده ، و یا دچار فسق و گناه می گردد) و یا (بر ولی امر لازم است كه بدین فتوی ملتزم و پای بند باشد و یا نسبت به آن اهمال نورزد) و امثال اینگونه تعابیر مؤ كد را بر حسب اقتضاء مصلحت و مطابق موقعیت ، ضمن فتوای خود بكار برد.

نوع چهارم : در احكام و آداب و مشخصات مستفتی

(مطالب مربوط به آن ، ضمن دوازده مسئله ، بازگو و بررسی می شود):

1- صفات و مشخصات مستفتی

هر فردی كه به درجه اجتهاد نرسیده باشد و مانند مجتهد و مفتی ، جامع شرائط علوم و دانشهائی - كه قبلا از آن ها یاد شده است - نباشد باید او را در مورد هر مسئله ای از احكام فقهی - كه مورد سؤ ال قرار می گیرد - مقلد و مستفتی دانست . اینگونه افراد علاوه بر عنوان مقلد و مستفتی ، به آنها (عامی ) نیز می گویند، اگرچه از افاضل و دانشمندان عصر ما به شمار آیند. یعنی بسا ممكن است همین افراد در علوم دیگر از خود مفتی ، عالم تر باشند، علومی كه فتوی دادن ، بر آنها متوقف نیست ؛ زیرا اصطلاح : (عامی و عوام ) اصطلاحی است كه در نقطه مقابل (خاص و خواص ) قرار دارد ولو آنكه این دو اصطلاح به هر مفهوم و معانی دیگری تلقی گردد. ولی در مورد افتاء و استفتاء، واژه (خاص ) عبارت از مجتهد، و لغت (عام )، عبارت از كسی است كه در مرتبه ای پائین تر از درجه اجتهاد قرار گرفته است كه او را (مقلد) نیز می نامند.

منظور از (تقلید) این است كه باید مقلد، راءی و گفتار كسی را كه جائزالخطاء است بدون درخواست دلیل ، همانگونه بپذیرد كه در برابر راءی و نظر او - همراه با دلیل - حالتی پذیرا دارد.

كلمه (تقلید)، باب تفعیل از ماده (قلاده ) است . گویا مقلد، آن احكامی كه بدآنها اعتقاد دارد و به آنها عمل می كند به صورت قلاده ای به گردن كسی كه از او تقلید می كند، یعنی به عهده مجتهد و مفتی قرار داده ، و او را مسئول فتوی و رهبری خویش می داند.

بر هر مقلدی لازم است - به هنگام مواجه شدن با مسئله ای - استفتاء نموده و به حكم آن ، علم و آگاهی پیدا كند. و اگر در شهر و دیار خود به مفتی و مجتهد دسترسی نداشت بر او لازم است به شهر و دیاری كه مفتی در آن اقامت دارد - برای كسب آگاهی از حكم مسئله - بكوچد اگرچه محل اقامت مفتی ، بسیار دور باشد.

عده زیادی از پیشینیان درباره حكم یك مسئله ، شبها و روزهائی را در سفر بسر برده ، و یا راجع به یك مسئله ای از عراق به حجاز كوچیدند. و ما قبلا راجع به كسی كه حجاز تا شام را برای شنیدن حدیث پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله ) از زبان ابودرداء، پیمود، گزارشی را یاد كردیم .

2- ضرورت فحص و تحقیق و از مفتی و مجتهد جامع الشرائط

بر مقلد لازم است جز از كسی كه او را از لحاظ جامعیت شرائط، شناسائی كرده و یا به ظن و گمان قوی به علم و فقاهت او بگونه ای آگاهی یافته - كه شایستگی وی برای صدور فتوی و عدالتش بر او مسلم و محرز گردیده است - از فرد دیگری تقلید نكند. و اگر نتواند (با چنین شرائطی ) به علم و اهلیت او آگاه شود بر وی لازم است برای كسب اطلاع از دو راه ، تحقیق و تفحص كند تا یكی از دو امر برای او فراهم گردد:

1- با برخوردها و معاشرت ها و رفت و آمدهائی كه او شخصا از حال مجتهد و مقام علمی او آگاه سازد. و یا با شهادت دو فرد عادل و یا به وسیله شیاع و شهرت علمی مفتی ، به علم و جامعیت او واقف گردد.

2- یا از طریق اقرار گروهی از علماء كارشناس - اگرچه عادل نباشند - به جامعیت مفتی از نظر شرائط علمی و فتوی مطلع شود. البته باید از رهگذر اقرار علماء، گمان و احتمال قوی برای شخص به ثمر رسد كه آن مفتی ، عالم می باشد.

اگر عدالت مفتی ، مبهم باشد ناگزیر باید از راه معاشرت و رفت و آمدهائی كه او را به عدالت وی واقف می سازد و یا شیاع و شهرت و یا شهادت دو فرد عادل ، به عدالت او آگاهی پیدا كند.

3- انتخاب مفتی و مرجع تقلید در صورت تعدد مراجع و مفتیان

اگر دو مجتهد و یا بیشتر در یك دوره و زمان وجود داشته باشند، - مجتهدانی كه استفتاء از آنها جائز بوده و دارای اهلیت فتوی هستند - چنانچه همه آنها در فتوی ، راءی و نظر مساوی را ابراز دارند باید مستفتی و مقلد بر طبق فتوای آنها عمل كند. ولی اگر دارای راءی و فتوای متفاوتی باشند باید به مجتهد اعلم و اتقی ، یعنی آن مجتهد و مفتی كه از همه آنها عالم تر و باتقوی تر است مراجعه كند. و اگر از جهت علم و تقوی ، متفاوت باشند باید به مجتهدی كه عالم تر است - در صورتیكه هر دو از نظر تقوی مساوی باشند - و یا مجتهدی كه باتقوی تر است در صورتیكه هر دو از نظر علم مساوی باشند رجوع نماید.

اگر امر دائر باشد كه از مجتهد اعلم و یا مجتهد تقلید نماید وظیفه مجتهد آنست كه از مجتهد اعلم تقلید كند. و اگر از نظر مقلد، شناسائی اوصاف مذكور، ممكن نباشد و یا همه مجتهدان حاضر و موجود از لحاظ علم و تقوی مساوی به نظر رسند مقلد در انتخاب هر یك از آنها به عنوان مرجع تقلید، مخیر است اگرچه چنین فرضی ، بعید به نظر می رسد (كه دو مجتهد و یا چند مجتهد از نظر علم و تقوی كاملا با هم برابر باشند. و یا صفات آنها مبهم به نظر رسد).

بعضی از علماء در هر صورتی ، قائل به تخییر هستند، (و می گویند از هر مجتهد جامع الشرایطی می توان تقلید كرد)؛ از آنجهت كه همه آنها از نظر اهلیت و شایستگی در فتوی مشترك اند. و این قول بر طبق راءی و نظر اكثر علماء اهل سنت می باشد. ولی در میان علماء امامیه (یعنی فقهاء شیعه ) كسی را نمی شناسم كه این راءی و نظر را تاءیید كرده باشد. بلكه نظریه ای كه فقهاء شیعه بدان تصریح كرده اند همان نظریه اول است كه باید از مجتهد اعلم و اتقی تقلید نمود.

4- آیا تقلید از مجتهد میت جائز است ؟

در جواز تقلید از مجتهد میت - چه در صورت وجود مجتهد حی و زنده و چه در صورت عدم آن - میان جمهور علماء و دانشمندان ، اختلاف نظر وجود دارد. در این مورد اقوال و آراء زیر جلب نظر می نماید:

1- صحیحترین نظریه از دیدگاه فقهاء، جواز تقلید از مجتهد میت بطور مطلق (یعنی چه در صورت وجود مجتهد حی و چه در صورت عدم آن ) می باشد؛ زیرا مذاهب و آراء و نظریات علمی با فوت طرفداران و اصحاب این آراء از میان نمی رود. لذا باید پس از فوت آنان به آراء و نظریاتشان در مسائل اجماعی و یا اختلافی اعتماد كرد. و نیز به دلیل اینكه فوت شاهد - قبل از حكم بر طبق شهادتش - مانع از صدور حكم بر طبق شهادت او نمی گردد (تقلید از مجتهد میت نیز بر طبق همین مبنی ، جائز خواهد بود و فوت مجتهد نیز مانع از نفوذ راءی او نمی باشد). برخلاف موردی كه فسق شاهد قبل از صدور حكم ، محرز گردد (كه در آن صورت حاكم شرع نمی تواند بر طبق شهادت او حكم نماید).

2- تقلید از مجتهد میت به هیچوجه و مطلقا جائز نیست ؛ زیرا اهلیت و شایستگی تقلید با فوت مجتهد از میان میرود، به همین جهت (اجماع ) پس از فوت او قابل انعقاد می باشد، و اگر همو در زمان حیاتش مخالفت می كرد اجماع منعقد نمی شد.

این قول ، همان نظریه مشهور میان علماء شیعه و بخصوص مطابق راءی دانشمندان امامی متاءخر است ، حتی میان علماء شیعه كسی - كه صریحا مخالف این نظریه و نیز راءی او قابل توجه و اعتماد باشد - به چشم نمی خورد؛ ولی دلیلی (كه درباره عدم جواز تقلید میت اقامه شده است ) بر طبق اصول و ضوابط ما، دلیل تام و كاملی نیست ؛ زیرا در اجماع ، آنچه (به عنوان ملاك حجیت ) معتبر است صرفا ورود معصوم (علیه السلام ) در جمع مجمعین ، یعنی اجماع كنندگان است ، چنانكه این موضوع بر هیچیك از فقهاء شیعه مخفی نیست .

3- سومین نظریه درباره تقلید از مجتهد میت این است كه در صورت وجود حی ، تقلید از میت جائز نمی باشد؛ ولی در صورت عدم وجود مجتهد حی ، تقلید از میت جائز و روا است .

بررسی این اقوال و جرح و تعدیل و اظهار نظر درباره آنها را باید در كتابی دیگر - جز این كتاب - مطرح ساخته و راجع به آن گفتگو نمود.

5 - آیا مقلد و مستفتی در مورد هر مسئله جدیدی از لحاظ انتخاب مرجع تقلید آزاد است؟

آنگاه كه مجتهد، متعدد باشد و همه آنها از نظر علم و دین و تقوی برابر مساوی باشند، و یا آنكه ما قائل به تخییر مطلق باشیم و بگوئیم كه مقلد می تواند از هر مجتهد جامع الشرایطی كه دلخواه او است در هر مسئله مورد ابتلاء خود تقلید كند، با چنین فرضی اگر مسئله جدیدی پس از انتخاب مرجع تقلید، برای او پیش ‍ آید آیا بر او لازم است در این مسئله نیز به همان مجتهد و مرجع تقلید مراجعه كند؟ دو وجه جلب نظر می كند، كه به نظر من ، عدم لزوم رجوع به مجتهد اول ، موجه تر می باشد.

همین حكم درباره همان مسئله - اگر در وقت دیگری اتفاق افتد - جاری است (یعنی اگر در مورد مسئله ای كه از یك مجتهد تقلید كرده چنانچه همان مسئله در وقت دیگری پیش آمد كند لازم نیست به همان مجتهد اول مراجعه نموده و از او تقلید كند).

6- آیا درباره یك مسئله كه در دو موقع اتفاق می افتد باید استفتاء را تجدیدنمود؟

اگر مقلد درباره مسئله ای استفتاء كند و جواب لازم را دریافت نماید و سپس همین مسئله بار دیگر برای او اتفاق افتد آیا لازم است راجع به همین مسئله سؤ ال و استفتاء خود را از مجتهد تجدید كند؟ دو وجه می تواند پاسخگوی این مطلب باشد:

1- سؤ ال خود را تجدید كند؛ چون ممكن است راءی مجتهد در همان مسئله ، تغییر كرده باشد.

2- تجدید سؤ ال لازم نیست . نظریه اخیر نسبت به نظریه اول ، اقوی است ؛ چون حكم و فتوای مجتهد در آن مسئله قبلا به ثبوت رسید و اصل و قاعده ، مقتضی است كه این حكم و فتوی (طبق قانون استصحاب ) اعتبارش ادامه داشته و فتوای مجتهد تغییر نكرده باشد. این موضوع فقط درباره مجتهد حی ، جاری است ؛ ولی درباره تقلید از میت قابل اجراء نمی باشد.

7- راه آگاهی و اطمینان به فتوای مجتهد

مقلد و مستفتی باید خود و یا به وسیله فرستادن كسی - كه نقل و خبر او مورد اعتماد می باشد - و یا به وسیله نامه ، از مجتهد استفتاء كند. او می تواند به خط مجتهد در چند صورت اعتماد نماید:

1- در صورتی كه شخص عادلی گواهی كند این جواب به خط مجتهد و مرجع تقلید او است .

2- خود مستفتی به خط مرجع تقلید خود آشنائی داشته و در اینكه پاسخ نامه استفتاء، خط مجتهد تقلید او است تقلیدی نكند.

3- اگر مقلد به لغت و زبان مجتهد آشنا نباشد باید مترجم عادلی ، گفته او را برای مقلد ترجمه كند. در اینكه آیا یك مترجم عادل كافی است و یا باید دو مترجم عادل ، پاسخ مجتهد را برای وی ترجمه كنند، علماء دو وجه در این باره یاد كرده اند كه وجه صحیحتر آنست كه باید دو فرد عادل ، فتوای او را ترجمه نمایند.

8 - رعایت ادب و نزاكت در حین سؤ ال و استفتاء از مجتهد

باید مستفتی با آمیزه ادب و نزاكت با مفتی و مجتهد برخورد كند، و با تجلیل و احترام - در خطاب و جواب و هر نوع برخورد دیگر - با او مواجه گردد، و با دست به چهره او اشاره نكند و به او نگوید كه در فلان مسئله ، حق مطلب را به خاطر نداری یا محفوظات تو در این مسئله تا چه پایه است ؟ و آنگاه كه مفتی به او پاسخ می گوید نباید به رخ او بكشد و بگوید: من هم همینطور فكر می كردم و یا همینگونه به خاطرم رسید، و امثال اینگونه عبارات (كه از ادب و نزاكت به دور است ).

مقلد نباید پیش روی مجتهد بگوید: (فلانی نیز چنین و چنان به من فتوی داد، و یا دیگری و دیگران هم ، چنین فتوی داده اند، و یا برخلاف آن فتوی صادر كرده اند). او نباید به مجتهد بگوید: اگر پاسخ شما موافق با جواب مرقوم در این نامه باشد بنویس ، و گرنه چیزی ننویس .

مقلد نباید در حالیكه مفتی ایستاده است ، و یا درست در جای خود با اطمینان خاطر ننشسته ، و یا خاطرش به مسائلی مشغول است ، و بالاخره در هر حالتی كه آن حالت ، مانع از تمركز حواس او است سؤ ال و استفتاء خود را با وی در میان گذارد. او نباید از مجتهد، مطالبه دلیل كند و به او بگوید: برای چه و به چه دلیل چنین فتوائی را صادر كردی . اگر مستفتی علاقه مند است كه خاطرش با شنیدن دلیل جواب مسئله ، آرام گیرد، دلیل آنرا در جلسه دیگر درخواست كند، و یا می تواند در همان مجلس - پس از تسلیم در برابر فتوای عاری از دلیل - دلیل پاسخ استفتاء خود را از مفتی تقاضا كند.

9- كیفیت فراهم آوردن خطوط جوابیه مجتهدان بر روی نامه استفتاء

اگر مقلد بخواهد پاسخ كتبی دو و یا چند مجتهد را در ذیل یك نامه استفتاء فراهم آورد سزاوارترین راه این است كه به ترتیب از مجتهدان عالم تر - بر حسب مراتب علمی آنها - كار خود را آغاز كند، سپس مجتهدان اتقی ، یعنی باتقوی تر، و پس از آن با عادل تر و سپس با مسن تر و بدینسان به ترتیب با در نظر گرفتن مرجحات و علل برتری در پیشوائی ، كار خود را در جمع آوری خطوط مجتهدان در نامه خود ادامه دهد.

و اگر بخواهد به طور جداگانه و بر روی برگهای متعددی فتوی های آنها را جمع آوری كند می تواند به دلخواه خود، از هر یك از آنها كار خود را آغاز نماید.

باید نامه استفتاء، بزرگ و دارای گنجایش كافی باشد تا مفتی بتواند جواب لازم و كامل و روشن را روی آن بنویسد. نه آنكه ناگزیر گردد پاسخ را به گونه ای مختصر و فشرده برگزار كند كه به فتوی و پاسخ و فهم مستفتی خلل و زیانی وارد سازد.

10- اهمیت كیفیت نگارش نامه استفتاء

باید نویسنده نامه استفتاء، سؤ ال را درست و در جهت هدف مورد سؤ ال بنویسد. و علاوه بر آنكه لازم است با خط و تعبیری خوانا و روشن نوشته شود باید طوری تنظیم گردد كه از دستبرد و اضافه شدن مصون باشد.

نویسنده نامه استفتاء باید موارد سؤ ال را مشخص ساخته و مواضع اشتباه را نقطه گذاری كرده و ضبط صحیح آنرا بنگارد. بهتر است كه نویسنده نامه استفتاء، خود نیز از اهل علم باشد؛ لذا عده ای از علماء - جز بر روی نامه استفتائیه ای كه آنرا اهل علم نگارش می كردند - فتوای خود را نمی نوشتند.

11- دعاء به مجتهد هنگام نگارش نامه استفتاء

مقلد را سزا است در نامه ای كه به عنوان استفتاء به مفتی می نگارد از دعای به او دریغنورزد. اگر خواهان فتوای یك مفتی است باید این گونه بنویسد: چه می فرمائی :(رحمك الله خدای ترا بیامرزاد) یا (رضی الله عنك = خدا از تو راضی باد) یا(وفقك الله = خدا ترا موفق بدارد) یا (ایدك الله = خدای ترا تاءیید فرماید) یا(سددك الله و رضی الله عن والدیك = خداوند ترا استوار و ثابت نگاهدارد و خدا ازپدر و مادرت ، راضی باشد) و یا امثال اینگونه ادعیه را در صدر نامه استفتاءبنویسد. خوش آیند نیست كه مستفتی ، خویشتن را در ضمن دعای به مفتی ، وارد سازد.

چنانچه مستفتی بخواهد از عده ای مجتهدان ، پاسخ استفتاء خویش را دریافت دارد باید سؤ ال خود را اینگونه آغاز كند:

چه می فرماید یا راءی شما چیست (رضی الله عنكم خدای از شما راضی باد) و یابنویسد: چیست نظر فقهاء (سددهم الله - یا - ایدهم الله )، وامثال این دعاها را در آغاز نامه استفتاء بیاورد.

اگر مستفتی ، صیغه جمع را به منظور احترام در استفتاء از یك مجتهد بكار برد، بهتر است (یعنی بجای چه می فرمائی ، بگوید چه می فرمائید).

مستفتی باید نامه استفتاء را به صورت باز به مفتی تقدیم كند، و به همان صورت تانشده از او دریافت نماید تا او را به باز كردن و یا پیچیدن و تا كردن آن وادار نكند.





12- در صورت عدم دسترسی به مفتی ، تكلیف مستفتی چیست ؟

اگر مقلد و مستفتی راجع به مسئله ای در شهر و دیار خویش به مفتی دسترسی نداشته باشد، در صورتی كه حكم مسئله درباره او به سر حد وجوب رسیده باشد واجب است به سوی شهر و دیار مفتی مسافرت كند؛ همانطور كه قبلا نیز همین مطلب را یادآور شدیم .

اگر مستفتی در شهر و دیار خود و نیز در شهرهای دیگر به مجتهد و مفتی دسترسی نداشت - بر این مبنی و فرض كه مجتهد میت ، قابل تقلید نیست و این امكان هم وجود داشته باشد كه در یك دوره و زمانه اساسا وجود مجتهد، نایاب گردد - (و ما از چنین دوره و زمانه ای به خدا پناه می بریم )، در چنین شرایطی بر مقلد لازم است كه حتی الامكان در مسائل مورد ابتلاء خود، عمل به احتیاط كند. و اگر عمل به احتیاط برای او ممكن نبود، در اینكه آیا این شخص مكلف به عملی در این مسئله هست یا نه ، محل تاءمل و شایان دقت و بررسی بیشتری می باشد.